مستند پایتون، و زنان در فناوری
امروز بالاخره وقت کردم و مستند پایتون رو دیدم. مستند جالبیه توضیح میده زبان پایتون چه شکلی بهوجود اومده و همهی این مسائل.

تصویر برگرفته از اینجا
ولی جدا از مسائل تاریخچهای، سه نکتهی جالب داشت برام:
یکم، خالق پایتون، آقای خیدو فان روسوم در اصل هلندیه و زمانی که زبان رو خلق میکنه در هلند زندگی میکرده. خودش توی مستند میگه که وقتی پایتون رو منتشر کردم ۹۹٪ آدمایی که باهاشون صحبت میکردم توی آمریکا بودن پس برای پیشرفت بیشتر مهاجرت کردم به آمریکا.
دوم، با اینکه زبان پایتون تا سال ۲۰۱۸ تمامی تصمیماتش توسط شخص آقای خیدو گرفته میشده ولی سال ۲۰۱۸ استعفا میده از مقامش و الان تصمیمات زبان پایتون رو یک کمیتهی ۵ نفره میگیرن که با رایگیری انتخاب میشن.
سوم، یک قسمت مستند که به شخصه برام خیلیییی زیبا بود دیدنش؛ و حکایت از شخصیت بسیار عالی خالق پایتون داره، قسمتی مرتبط با حضور زنان بود. حتما سعی کنید اصلش رو از یوتیوب ببینید (از این ثانیه)، یک بخش مستقله و نیازی نیست قبلش رو ببینید. اگر ندیدید، خلاصهی زیر رو بخونید:
سازندهی زبان پایتون آقای خیدو فان روسوم، داشته توی گوگل کار میکرده (نصف وقتش رو برای توسعهی زبان پایتون میذاشته و نیمی از وقتش رو برای کارهاش در گوگل) که یک روز یک تیشرت توی جعبهی پستیش در گوگل میگیره که روش نوشته Python is for girls. اون موقع متوجه میشه که چقدر جای زنان توی جامعهی پایتون خالیه و مثلا فقط ۱٪ ارائهدهندههای کنفرانس پایتون توی سال ۲۰۱۱ خانم بودن. مشکل رو پی میگیره و این عدد توی سال ۲۰۱۶ به ۴۰٪ میرسه 🚀
توی سال ۲۰۱۵ هم آقای خیدو توی ارائهاش در کنفرانس پایتون اعلام میکنه که هدفش اینه که سال بعدی حداقل دوتا خانم توسعهدهندهٔ هستهی پایتون باشن. و حاضره حتی خودش هر هفته وقت بذاره و اون خانم رو آموزش بده. خانمی به اسم ماریتا اونجا بوده و با خودش میگه که نه من ارزشش رو ندارم و نمیتونم. سال ۲۰۱۶ که دوباره کنفرانس برگزار میشه، خیدو میگه هیچ خانمی اعلام آمادگی نکرده و هنوزم حاضره که اگر خانمی داوطلب بشه آموزش بده. ماریتا داوطلب میشه و یک سال بعدش دسترسی commit به هستهی پایتون میگیره 🎉
دیدن ویدئو حال و هوایی دیگه داره چون قشنگ میشه استرس و اون احساسات منفیای که باعث میشده اون خانم و خانمای دیگه داوطلب نشن برای این کار رو توی چهرهی ماریتا خوند. خلاصه دم آقای خیدو گرم هم بابت زبان پایتون و هم بابت شخصیت بزرگش.
و در نهایت هم باید بگم که تازه کشف کردم اسم زبان پایتون از گروه کمدی مانتیپایتون میاد و نه مار پایتون :) ولی بستهی آناکوندا علت نامگذاریش اینه که توی حیطهی کلانداده است و آناکوندا هم یک مار بزرگه.
مطلب زیر هم با اجازه از صاحب متن، از این کانال تلگرامی برداشتم و به نظرم خیلی درسته:
«چند روز پیش توی محل کار به شوخی صحبت این شد که تیممون (خصوصا بعد از مهاجرت دو تا از دخترهای تیم به خارج از کشور) چقدر مردونه شده و یه مشت انسان مذکر دور هم جمع شدیم و واسه تیمسازی حتی میتونیم بریم استخر و پارک آبی و خلاصه هی با هم شوخیهای لوس و بیمزه میکردیم و هارهار میخندیدیم. . بعدتر من فکری شدم که چرا دایورسیتی جنسیتی کلا بخشهای فنی یه دست نیست. نه توی شرکت ما که توی اکثر شرکتهای Tech اگه دقت کنی، بیشتر نیروهای فنی (و البته مدیریتی) آقا هستند و خانمها توی بخشهای دیگه مثل HR یا بخش مالی و اداری و … حضور پررنگتری دارن؟
این گوشه ذهنتون باشه تا یه چیز دیگه بگم…
خیلیا میدونن که من قدیمترها سالیان سال توی مدارس تیزهوشان تدریس برنامهنویسی میکردم و البته توی چند سال اخیر علارغم میل شخصی، فرصت نشده دیگه هیچ مدرسهای برم و صرفا تک و توک پنجشنبه جمعهها برای تنوع و حال دل خودم، خصوصی تدریس کردم. تقریبا درصد خیلی زیادی از شاگردهای من پسر بودن. و به ندرت به دخترها درس میدادم. معمولا هم اولیا و خود بچهها از نحوه تدریسم راضی بودن و من هیچ وقت، هیچ جا و به هیچ شکلی، تبلیغی برای کلاسام نداشتم و همگی معرفی خود خونواده ها به همدیگه بوده.
منتهی به نظر خودم اقبالی که بین پسرها داشتم، پیش دخترها نداشتم. یعنی از نحوه پیشرفت کلاسم با دخترها کمتر راضی بودم. این مشکل رو معمولا به این ربط میدادم که احتمالا ذهن دخترها آمادگی کمتری برای پیشرفت توی مباحث منطقی و الگوریتمی داره و یحتمل توی جاهای دیگه قویتره. یه درصدی از مشکل رو هم البته کنار گذاشته بودم که چون با پسرها راحتتر هستم و البته تجربه خیلی بیشتری دارم، پس خروجی کارم هم در مورد پسرها بهتره و واسه دخترا هنوز قلق کار دستم نیومده! . مدت کمیه با یه دختری کلاس دارم. دختر خیلی باهوشی که فرانسه و انگلیسیش عالیه و از جلسه اول هم هوش و استعدادش مشخص بود. منتهی توی این یکی دو ماهی که باهاش کار کرده بودم، هر سری از سختی سوالات و تمرینها شاکی بود و گاهی بود که هی میگفت که آٍقا من اینو تقریبا بلد بودم. بعد من میگفتم پس چرا هیچ کدی نزدی؟ که معمولا جواب درستی براش نداشت. امروز پنجشنبه تصادفا از روی یکی از draft های کدش فهمیدم که این بشر چیزای خوبی هم مینوشته و تا حد خوبی به جواب نزدیک میشده و بعد پاکش میکرده و همش غر میزده که هیچی نمیفهمه! و من خیلی شانسی اینو کشف کردم!
این اعصابم رو یکم خطخطی کرد که چرا باید این مدلی باشه و دختری با این استعداد اعتماد به نفس کافی رو نداشته که اون برنامه نصفه نیمه رو به من نشون بده! یکم سرچ کردم و یه تدتالک جالبی پیدا کردم که توی پست بعدی خلاصشو و لینکشو میذارم و تقریبا حس میکنم تا حد خوبی جواب این مساله همین باشه و برای خودم زیبا و جالب بود.
تصویر بالا متعلق به خانومیه به اسم Reshma Saujani که یه خانم آمریکاییه که البته همونطور که از اسمشم مشخصه یکم رگ و ریشه هندی هم داره و زن باکمالاتیه. کارای زیادی کرده و کلهاش زیاد باد داشته که حالا ما کاری نداریم. ولی گویا اینم این مشکل شکاف جنیستی رو توی شرکت های فناوری درک کرده و به همین خاطر سال ۲۰۱۲ یه سازمان تاسیس کرده به اسم Girls Who Code. که هدفش این بوده که با آموزش مهارت های برنامه نویسی به دخترا و برگزاری سمینار و کارگاه و کوفت و زهرمار این شکاف رو یکم پر کنه.
توی این تدتالکی که ایشون صحبت کرده و من در ادامه لینکشو میذارم، مشخصه طرف مثل من پرحرفه و توی سخنرانیش هم بنده خدا از هر دری یه صحبتی می کنه. ولی یه بخشیش که فوکوس میکنه روی این مساله ضعف دخترها توی برنامه نویسی، خیلی جالبه.
می گفت که مشکل اصلی اینه که نگاه تربیتی ما به پسرها اینه که باید شجاع بار بیان، ریسک کنن و از اشتباه نترسن. اما برعکس در مورد دخترها نگاه غالب اینه که بی نقص باشن و این ارزش رو براشون بولد میکنن. و به زیبایی میگه که خیلیا توی آمریکا نگران کسری بودجه فدرال هستن ولی من نگران کسری شجاعت هستم!
و صحبت از یه آزمایش روانشناسی میکنه که خیلی سال پیش انجام شده در مورد دانش آموزای کلاس پنجمی که نتیجهاش این بوده که دخترهای باهوش خیلی زودتر مساله و چالشی که باهاش درگیر هستن رو رها میکنن و هرچی ضریب هوشیشون بالاتر، احتمال رها کردن کار هم بیشتره! برعکس پسرها که کلا حال میکنن کار سخت رو باهاش درگیر بشن و ازش انرژی میگیرن و تازه وقتی گیر کنن خیلی بیشتر تلاش میکنن. چون کلا روحیشون از اول برای ریسکپذیری آماده شده برعکس دخترها که به واسطه ارزش بینقص بودن مجبور بودن که همیشه محتاطتر باشن.
یه جای حرفش هم برای من خیلی جالب بود و شبیه تجربهام توی کلاس خودم بود. میگفت که توی موسسهاش یکی از دخترها اومده به معلمش گفته من اصن نمیدونم چه دستوری باید بنویسم؟ و معلم هم به صفحش نیگاه کرده و دیده که کلا صفحش خالیه و تصور می کنه که کل زمانی که اون دختر فرصت داشته رو انگار به صفحه خالی زل زده! ولی بعد چندباری دکمه کنترل زد رو میزنه و می بینه که دانش آموزش چندین بار برنامه رو نوشته و گاهی خیلی هم به جواب نزدیک شده بوده ولی به خاطر یکی دو تا مشکل کلشو پاک کرده بوده چون جواب دقیق و کامل رو به دست نیاورده بوده. و در واقع ترجیح داده به جای اینکه روندی که توی حل مساله پیش رفته رو نشون بده، هیچ چیزی نشون نده!
حتی یه مثال جالبی زده از استاد یه دانشگاه کلمبیا که جاوا تدریس میکرده. و میگفته که وقتی پسرها توی یه تکلیف به مشکل میخوردن، با یه ادبیاتی شبیه اینکه «استاد یه مشکلی توی کد من هست» سوالشونو مطرح میکردن. ولی دخترا معمولا اینجوری میگفتن که «استاد من یه مشکلی دارم!» و همین هم تفاوت نگاه پسرها و دخترها رو تا یه حدی نشون میده.
و خلاصه آخرش زیبا نتیجه گرفته که برای دخترها فقط آموزش برنامه نویسی کافی نیست و باید اونقدر شجاعتشون رو زیاد کنیم که از برنامه اشتباه نترسن. از سوال کردن و راهنمایی گرفتن هم نترسن. و اینجوریه که احتمالا به جایگاه واقعیشون توی جامعه نزدیکتر بشن.
پینوشت: اگه فرصتشو داشتید فیلم صحبتها رو کامل ببینید چون مثالهای جالب دیگه ای هم داشت. . و در کل اگه دور و برتون توی دوست و آشنا دختر جوونی هست که اول راهه، خیلی خوبه که تشویقش کنید که جسارتشو زیاد کنه. ریسک پذیر باشه و از سوال کردن و نشون دادن مشکلش نترسه. باشد که آیندهی بهتری در انتظارش باشه.
لینک ویدیوی تدتالک: https://www.youtube.com/watch?v=fC9da6eqaqg
لینک موسسهای که اون خانومه راه انداخته: https://girlswhocode.com/ »